یکی از اصطلاح عرفانی که برگرفته از آیات و روایات است، مقام فنا است. انسان در نهایت سیر و سلوک عرفانی قرآنی خود به مقام فنا می رسد. در آیات از جمله آیه 17 سوره انفال و روایات از جمله روایات کلینی در اصول کافی درباره قرب النوافل، از دو مقام قرب الفرائض و قرب النوافل سخن به میان آمده است. انسان در مسیر کمالی خود تا جایی از غیر خدا بریده و به خدا متصل می شود (ذاریات ، آیه 50) که مرتبه اول خدا یدالمومن و عین المومن و اذن المومن می شود؛ پس این مومن با دست خدا و چشم و گوش خدا می گیرد و می بیند و می شنود و چیزی بر او پوشیده نخواهد بود؛ در مرحله و مرتبه دوم به جایی می رسد که دیگر که این مومن عین الله و یدالله و اذن الله می شود و خداوند تاسف او را تاسف خود می داند و بر اساس آن انتقام می گیرد.(زخرف، آیه 55)
کسی که در مرتبه قرب الفرائض رسیده در مقام فنا است؛ یعنی این شخص غضب و رضایش مال خودش نیست؛ بلکه غضب و رضای خداوند است و حب و بغض او نیز این گونه است؛ چنان که در باره پیامبر(ص) و امیرمومنان امام علی(ع) و دیگر اهل بیت(ع) در روایات آمده است.
البته کسی که در این مرتبه راه می یابد، این گونه نیست که دیگر هویت وجودی خود را از دست داده باشد، بلکه این هویت وجودی اش صبغه الهی گرفته و متاله و خدایی شده است. در این مرحله گفته می شود: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند»
پس در مقام فنا اموری است که باید توجه داشت: 1. فنا به معنای نابودی نیست؛ چون مرحله ای از کمال وجودی انسان است؛ پس انسان با هویت انسانی اش موجود است؛ 2. در این مقام خودش را نمی بیند و از خودش خواسته ای ندارد؛ 3. تنها خدا را می بیند و به خواسته های خدا توجه دارد که رضایت خداوندی چیست؟؛ 4. دیگر غیر از خدا را نیز نمی بیند.
نتیجه این فنا دو چیز است: 1. وحدت شهود است نه وحدت وجود؛ پس با فنا و پذیرش آن هرگز چیزی با نام وحدت وجود ثابت نمیشود؛ 2. این کسی که خدا را میبیند و غیر خدا را نمیبیند، و در مقام فنا است، موجودی است محدود! پس این موجود محدود ولو به مقام فنا هم برسد، به اندازه خود خدا را میبیند، نه خدا را آنطوری که هست! از این روست که باید گفت: «مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک؛ تو را چنان که حق شناخت است نشناختم. (بحارالانوار-ط موسسه الوفاء، العلامه المجلسی، ج68، ص23) از این جایی که معرفت ما نسبت به نامتناهی محدود است؛ عبادت ما نیز محدود خواهد بود: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِک«.(الصحیفة السجادیة، دعای3)